تولد دوسالگی
درود چه بی همتا روزی ست برای من بی همتا و بی مانند برای من منی که تو را از جانم دوست تر میدارم... تار و پود ذهنم عجین شد با این زمان خجسته از روزی که قلبم با حس بودنت آشنا شد...حقا که پرو بالم بخشیدی با آمدنت. ...
نویسنده :
مامان
15:27
زندگی زیباست
زندگـــی زیبـاســـت چشمـی بـاز کـن گردشـــی در کوچــه باغ راز کن هر که عشقش در تماشا نقش بست عینک بدبینی خود را شکسـت من مـیـــان جســـمها جــان دیـــدهام درد را افکنـــده درمـان دیـــدهام دیــــدهام بــر شـــاخهها احـســـاســها میتپــد دل در شمیــــم یاسها زنــدگــی موسـیـقـی گنـجشـکهاست زندگی باغ تماشـــای خداســت گـــر تـــو را نــور یـقیــــن پیــــــدا شود میتواند زشــت هم زیبا شــود حال من، در شهر احسـاسم گم است حال من، عشق تمام مردم است! زنـدگــی یــعنـی همیـــــــن پــروازهــا صب...
نویسنده :
مامان
15:40
اولین بازی
درود دوستان ممنون از اینکه به وب نی نی من سر میزنید و با نظراتون منو شاد میکنید . اولین باری که آمی تیدا سوار اسب بازی متحرک شد در ابتدا کمی هیجان زده شد و گریه کرد اما بعد از دقایقی آرام شد و به بازی ادامه داد این عکس ها را ممنون پدرشون هستیم . ...
نویسنده :
مامان
16:25
سفر شمال
درود آمی تیدای نازم در اولین سفرش به شمال تجربه های زیادی به دست آورد آرزوی به دست آوردن بهترین تجربه ها رو برای دختر کوچکم دارم. ...
نویسنده :
مامان
16:58
سفر به اصفهان
دلم می خواد برم سفر همراه مادر و پدر با شاپرک ها بپرم شادی رو هر جا ببرم تو دفترم گل بکشم طعم بهار و بچشم درود در سفر به اصفهان آمیتیدای نازم رو بردیم به موزه تاریخ طبیعی اونجا کلی حیوانای تاکسیدرمی شده دید. بعد از اونحا رفتیم باغ پرندگان و حسابی با پرندها بازی کرد در نهایت خسته از راه رفتن نشسته بازی میکرد و بعدهم از فرط خستگی گریه کرد. ...
نویسنده :
مامان
13:07
فرتور یک سالگی آمیتیدا جون
درود قشنگ شدی,گل شدی شدی مثل عروسک عزیز من,گل من تولدت مبارک قشنگ شدی,گل شدی شدی مثل عروسک عزیز من,گل من تولدت مبارک ...
نویسنده :
مامان
14:37
بازی و شیطنت آمیتیدا گلی
درورد کارتن بازی قایم موشک ( کیتی رو خیلی دوست داری ) چسب بازی همراه پدر ریخت و پاش کردن اتاق خوابتون ...
نویسنده :
مامان
0:58
فرتور آمیتیدا جون
خدا رو شکر می کنم که هستی سلام فرشته خوبم امروز اولین مطلب رو با عکس روز به یادماندنی و فراموش نشدنی تولدتون شروع میکنم. اولین باری که چشم به هستی باز کردی . جیغ و داد و ونگ به دنیا اومدی، بچه قشنگ راستی، می خواستی به دنیا بیایی؟ اینجا را دوست داری گلابی؟ زندگی را شروع کردی با داد و قال مامان و بابا از اومدنت هستند خیلی خوشحال . ...
نویسنده :
مامان
2:13